خدای پری
کیهان شناسی علمی و معنویت متضاد نیستند. ایده خلقت - خدا - نمی تواند از هیچ سرچشمه بگیرد.
وقت آن است که فکری جسورانه داشته باشیم که چند ناهماهنگی ظاهری را برطرف کند. من به عنوان فردی که در مسیحیت بزرگ شدهام، مانند بسیاری از افراد بدبین، در طول زمان رابطهای با ادیان شکستهایم. با این وجود، در طول زندگی ام توانسته ام یک توکل اساسی به خدا را رعایت کنم. علاوه بر این، مطالعه نوشتههای دینی به من این بینش را داد که علیرغم همه ناسازگاریهای مربوط به زمان و فرهنگ بخشهای فردی با اعتقادات شخصی من، نویسندگان واقعاً احمق نبودند. بنابراین به این فکر کردم که چگونه می توان حقایق واحد را به نظریه ای که شامل تناقضات است منتقل کرد. این نظریه سپس پذیرش تنوع در جهان قابل تشخیص را برای ما تسهیل می کند.
البته، دانش کنونی علم نقطه شروع من است، زیرا آنچه را که واقعاً می توانیم تشخیص دهیم، توصیف می کند. این امکان من را اساساً از ساختارهای فکری صرفاً بنیانگذاران دین متمایز می کند، که در آن زمان هیچ دانش علمی قابل استفاده ای در مورد ماهیت جهان نداشتند. تلاش برای اتحاد علم و دین به نظر من در حال حاضر کاملاً ناچیز است. بدیهی است که هیچ علاقه زیادی از طرفین وجود ندارد که طبق تجربه به ضعف های انسانی مانند ترس از دست دادن قدرت، ترس از مسخره کردن خود و دیگران مربوط می شود. به عنوان یک فرد غیرمتخصص در هر دو رشته، می توانم از این ترس ها غافل شوم.
ایده اولیه این مقاله از یک ویدیو و به ویژه یک تصویر گرافیکی از آن متولد شد > منبع: یوتیوب > نظریه ریسمان و پایان فضا و زمان با رابرت دیجکگراف > برای لینک ویدیو روی عکس کلیک کنید.
نمودار دانش فعلی ما را در جستجوی تجربی برای کوچکترین و بزرگترین نشان می دهد. در واقع این ویدئو در مورد نظریه ریسمان است، اما از آنجایی که من فقط درک بسیار محدودی از فیزیک دارم، اطلاعاتی را که در دسترسم است از افکار استخراج می کنم. من نوعی غشاء را در دو طرف مقیاس می بینم که در حال حاضر دانش را از استنتاج های فرضی جدا می کند. در مقیاس کوچک چیزی به نام "اطلاعات کوانتومی" در نمودار و در مقیاس بزرگ "چندجهان" است. استنباط از فرض یک چندجهانی برای من واضح به نظر می رسد: "ما در یکی از بسیاری از جهان ها زندگی می کنیم که قوانین آن ممکن است کاملاً متفاوت باشد." اگر فرض کنیم که اطلاعات کوانتومی نقطه شروع این جهان هاست، به طرز مشکوکی به ایده بنیادی خدا نزدیک می شویم.
من در اینجا کمی به عقب برمیگردم و به بازتابهای خودم میپردازم تا نشان دهم چرا این گرافیک من را اینقدر برق داد. همیشه از هنرمندان سوال می شود که چگونه یک نقاشی، یک آهنگ یا هر چیز دیگری خلق می شود. من پاسخ را از تجربه خودم می دانم و بسیاری از هنرمندان دیگر هم به همین شکل احساس می کنند. ساده ترین توصیف جرقه اولیه کلمه "ایده" است. فرمول کمی گلدارتر، دانهای است که از آن ساختار کوچکی تشکیل میشود، و بقیه این ساختار را در واقع خودش میسازد - زیر نظر هنرمند. من همیشه می گویم: "کیهان بقیه کارها را انجام می دهد". وای، شبیه انفجار بزرگ است، اینطور نیست؟ من مستندهای زیادی درباره بیگ بنگ دیده ام و یک نکته همیشه مرا آزار می دهد. این که یک جهان از یک تکینگی به وجود میآید، همانطور که کیهانشناسی آن را مینامد، همچنان با تجربیاتی که توضیح داده شد منطبق است، اما این تکینگی از چه چیزی ناشی میشود؟ عمدتاً این نظر با این جمله رد می شود که ما آنقدر احمق هستیم که نمی توانیم این را بفهمیم. بنابراین این ایده باقی می ماند که از هیچ سرچشمه می گیرد. با این حال، این که همه چیز از هیچ نشات میگیرد، در آشکارترین تضاد قابل تصور با تجربیات ما قرار دارد و در پایان نیز به هیچ ختم میشود. آن وقت می توانیم با اطمینان زمین را خاموش کنیم، معنی ندارد.
اکنون من یک بار با درک غیرمعمول خود از این نظریه نتیجه میگیرم که منشأ جهان ما در سوپ اطلاعات کوانتومی از هر نوع باشد. بنابراین به عنوان یک دسته از اطلاعات که مانند ایده یک آهنگ شعله ور می شود صحبت کنیم و جهانی از امکانات را ایجاد می کند. این برای من بسیار منطقی تر از تکینگی از هیچ است. همچنین میتوان فرض کرد که کیفیت امکاناتی که از دسته گل ایجاد میشود، مانند افراد، کاملاً با اطلاعات اصلی ارتباط دارد و «ایدهها» را از هیچ نمیگیرد. حتی وجود کلمه "پوچ" همراه با معنای آن نشانه محدود بودن فهرست احتمالات ما است.
اکنون ما یک قدم به ایده خدا نزدیکتر شدهایم، اما این نه خدای از هیچ است که پس از آن توسط ما در یک کت و شلوار دلخواه قرار میگیرد، بلکه خدای پری است. به عنوان یک روحیه انتقادی، هیچ چیز از ذهن من دورتر از این نیست که تلاش های نادیده گرفته شده قدرت های دین را در اینجا به عهده بگیرم. این کار را عزیزان دین در لباس های شیک خود باید انجام دهید. اما کاری که در این مرحله میخواهم انجام دهم دعوت به گفتوگو بین دعانویسان و ادمگرایان است. دسته گل امکانات بیشتر از اینکه همدیگر را برای احمق ها بپذیریم جای دارد.
مدل فکری توضیح داده شده در اینجا امکان تماس با اطلاعات کوانتومی را رد نمی کند. کاملاً برعکس، زیرا ما میتوانیم به شدت تجربه کنیم که برای مثال اطلاعات منشأ ما (والدین) به شدت در شخصیت ما کار میکنند. همیشه ارزش تلاش در قالب معنویت را دارد. بهتر از کشتن همدیگره این ایده ممکن است برای بسیاری به معنای پیچیدگی بیشتر غیرقابل قبول باشد، اما در نگاهی دقیق تر، با توجه به ایده غیرقابل تحمل بی نهایت مادی، ساده سازی است. حداقل جهان ما متناهی خواهد بود، و این در نهایت زمین بازی ماست. در این صورت ابدیت میدان بازی روح ما خواهد بود و می تواند بی نهایت را بسیار بهتر از نفس بدنی اداره کند.