دستورالعمل های گوش دادن برای موسیقی من
در دنیای هنر، غیرعادی نیست که آثار معاصر نیاز به مقدمه ای برای استقبال از آنها داشته باشند، زیرا هنر وظیفه ایجاد دیدگاه های جدید را دارد.
موسیقی نیز اساساً یک شکل هنری است. همه اشکال هنری دارای انشعاباتی در قالب "هنر تجاری" هستند. نقاشی ها به عنوان تزئینات دیواری برای خانه ها تولید می شوند و موسیقی نیز به عنوان موسیقی پس زمینه آکوستیک برای زندگی روزمره به فروش می رسد. برخی از هنرمندان با پیوند دادن یک ادعای هنری با این نگرش اجتماعی به این رویه واکنش نشان می دهند. «آرت پاپ» اندی وارهول نمونه ای از این موضوع است. منتقدان و متصدیان هنری که قرار است کمکی برای تفسیر برای هنردوستان باشند، در ابتدا برخورد با چنین آثاری را دشوار میدانند زیرا منتقدان حرفهای به شدت با تاریخ هنر مرتبط هستند. به همین دلیل است که نوآوری در هنر اغلب بیشتر توسط طرفداران هنر تبلیغ می شود تا مصرف کنندگان. به همین دلیل است که من مستقیماً شما را مخاطب عزیز هنر دوست دارم.
در مشاهداتم، یک اعتیاد اساسی به عدم ابهام در رفتار انسان پیدا کرده ام. به همین دلیل است که آوانگارد در میان مردم چندان محبوب نیست، اما حداقل به وضوح به عنوان آوانگارد قابل تشخیص است و رد اکثریت به همان اندازه واضح است. تمایل طرفداران آوانگارد برای درگیر شدن با نوآوری ها ذاتی است. گروه های هدف به وضوح برای هنرمندان قابل شناسایی هستند. هنرمندانی هستند که آگاهانه به این گروه های هدف روی می آورند و برای آنها هنر تولید می کنند. با این حال، هنرمندانی نیز هستند که شخصیتهای دوسویه دارند و دوست دارند بین دنیاها حرکت کنند. من تا دیر وقت متوجه نشدم، اما من چنین هنرمندی هستم.
در سالهای اولیهام، من به وضوح یک هنرمند آوانگارد بودم، اما بهعنوان یک ترومپتساز حرفهای با بسیاری از ژانرها ارتباط داشتم که به وضوح جریان اصلی بودند. در نتیجه، با بسیاری از عناصر موسیقی در جریان اصلی آشنا شدم که با روح من طنین انداز شد. من تحت تأثیر عناصر ساده بلوز یا راک قرار گرفتم و همچنین از گوش دادن به موسیقی پاپ خوب لذت بردم. زمانی که بعد از 25 سال دوری از عرصه موسیقی شروع به تولید موسیقی الکترونیک کردم، این ثمرات همه زنده بودند و به عنوان یک تهیه کننده انفرادی کاملا مستقل، به دلایل استراتژیک نمی خواستم هیچ کدام را رها کنم. جعبه ابزار من پر از جاز، راک، پاپ و عناصر غالباً عجیب فری جاز و موسیقی جدید بود. فضاهای صوتی مختلف یک ارکستر کلاسیک یا موسیقی راک و همچنین موسیقی پاپ شاداب و دلنشین نیز در ذهنم بود. اکنون وظیفه این بود که همه اینها را ترکیب کنم، زیرا اکنون استعداد خود را به عنوان یک ترکیب کننده و رابط تشخیص داده بودم.
فرم کوتاه آهنگ پاپ به دلایل زیادی به سرعت به عنوان پایه تولید شناخته شد و من همیشه صدای اشباع شده یک ارکستر یا یک گروه بزرگ را دوست داشتم. از آنجایی که در هیچ گونه ژانر موسیقی متخصص نبودم، میتوانستم آهنگهای جدیدم را در جهتی خشن از جاز، راک یا پاپ متمرکز کنم، اما بسیاری از عناصر سبکی دیگر همیشه به هر آهنگی راه پیدا میکردند، چه من بخواهم. یا نه. این یک فرآیند عمیقا هنری و صدای خودم است. با گذشت زمان، من از ماهیت هنر امروزم بیشتر آگاه شدم و در ذهنم آزادتر و آزادتر شدم. وقتی هوش مصنوعی به نقطهای رسید که میتوانست کل آهنگهای پشتیبان را براساس ورودی یک توصیف تولید کند، تمام سدهای آزادی هنری من شکست. من ژانرهای فرعی را کشف کردم که حتی هنوز آنها را نمی شناختم و برای من الهام بخش بود. اکنون میتوانستم این آهنگها را به دلخواه ویرایش کنم و با تمام تخیلم آنها را چاشنی کنم، درست مثل یک آشپز که غذایش را مزه دار میکند.
و اکنون دستورالعمل واقعی برای شنونده آمده است. مهم نیست به کدام یک از آهنگ های من گوش می دهید، در ظاهر آن چیزی نیست که فکر می کنید. شما به بلوز گوش نمیدهید اگر شبیه بلوز باشد و اگر پاپ به نظر میرسد به موسیقی پاپ گوش نمیدهید. "EDM" یا "Future Bass" یا هر چیز دیگری را فراموش کنید - آنها همیشه فقط فرم های منبع صداهایی هستند که از روح دوجانبه من سرچشمه می گیرند. آنها مظاهر یک روح کاملاً آزاد هستند و من برای شما آرزوی این همه روحیه آزاد و به بهترین معنی آنارشیستی را دارم تا بتوانید در برابر اجبار دستکاری سیستم ها مقاومت کنید.