مدیتیشن و موسیقی
مدیتیشن به طور فزاینده ای به صورت غیرمنصفانه به عنوان برچسبی برای انواع موسیقی آرامش بخش استفاده می شود، اما مدیتیشن چیزی فراتر از آرامش است.
صداهای بسیاری از روزنامه نگاران موسیقی وجود دارد که از ساده سازی روزافزون موسیقی عامه پسند ابراز تاسف می کنند. آهنگها کوتاهتر و کوتاهتر میشوند و هارمونیها و ملودیها هر روز بیشتر و بیشتر بین دههای برتر جدول قابل تعویض هستند.
این تمایل به سادهسازی و متأسفانه محو کردن اصطلاحات طبقهبندی ژانر به یک مشکل واقعی تبدیل شده است. متأسفانه روزنامه نگاران و متصدیان موسیقی با سرعت نگران کننده ای خود را با این شلختگی وفق می دهند. سلیقه اکثریت و همچنین دیدگاه اکثریت تنها معیار می شود.
به عنوان یک تولید کننده فعال موسیقی از شما خواسته می شود که خودتان موسیقی خود را طبقه بندی کنید تا برای شنونده قابل تشخیص باشد. اکنون مقوله ای به نام "محیط" وجود دارد که شامل همه چیزهایی است که به نوعی به نظر می رسد با آهسته و انتزاعی ارتباط داشته باشد، اما در واقع ژانری است که بر اساس آثار برایان انو است که خودش موسیقی برای فرودگاه ها و قطار داشته است. ایستگاه ها در ذهن
سپس بخش "Chillout" وجود دارد که در ارتباط با "Lounge" به معنای موسیقی آرام برای کلوپ ها است. Chillout نیز به نوبه خود با موسیقی آرامشبخش آمیخته شده است و به طرز وحشتناکی تحت عنوان مدیتیشن نیز درج شده است. با این حال، مدیتیشن تمرینی است که به هیچ وجه ربطی به آرامش به معنای «خاموش کردن» ندارد - برعکس! یک عنصر ضروری از تکنیک های مراقبه، کنترل آگاهانه توجه است! این ربطی به فرودگاه ها و باشگاه ها ندارد.
اگر «مدیتیشن» را بهعنوان یک عبارت جستجو در Spotify وارد کنید، فهرستهای پخش زیادی را خواهید دید که عبارت «مدیتیشن» روی پرچم نوشته شده است. و ما در آنجا چه می شنویم؟ دقیقاً مانند ده چت برتر پاپ - فقط به صورت آهسته، بدون ریتم و با صداهای کروی. موسیقی ای که بیشتر برای به خواب رفتن مناسب است تا جهت دادن آگاهانه توجه. با اراده خوب، می توان استدلال کرد که چیزی به نام "مراقبه استراحت" وجود دارد، اما این تنها یکی از بسیاری از تکنیک های مدیتیشن است - مانند ویپاسانا.
بهعنوان یک فرد علاقهمند سیاسی، ناگزیر گمان میکنم که این نشانه وحشتناکی از بیعلاقگی روزافزون جوامع به سرنوشتشان است. اگرچه زمین در آستانه فروپاشی آب و هوایی است، اما جنگهای جدیدی آغاز میشود و نیروهایی را که واقعاً برای اصلاح شیوه زندگی خود به آن نیاز داشتیم، به هم میبندند. شاید ربط دادن این موضوع به مشکل طبقه بندی موسیقی کمی دور از ذهن باشد، اما عدم امکان طبقه بندی چیزی به لحاظ مفهومی، زیرا اکثریت فقط می خواهند بخشی از جهان را ببینند، کاملاً علامتی است. این پایان تنوع است و به دست مستبدان و ساده سازان بازی می کند.