هوش مصنوعی (AI) و احساسات
استفاده از هوش مصنوعی در تولید موسیقی به یک موضوع داغ تبدیل شده است. در ظاهر، این در مورد قانون کپی رایت است، اما در درون آن این اتهام پنهان است که از نظر اخلاقی برای هنرمندان استفاده از هوش مصنوعی در تولید مذموم است. دلیل کافی برای اینکه یک فرد نگران در این مورد موضع بگیرد. اسم من هست Horst Grabosch و من نویسنده کتاب و تهیه کننده موسیقی در Entprima Publishing برچسب.
من به عنوان یک فرد کنجکاو، تولیدکننده موسیقی الکترونیک و موسیقیدان حرفه ای سابق و بعداً فناوری اطلاعات، از زمانی که این فناوری پیشرفت کرده بود تا جایی که کمک مفیدی بود، درگیر استفاده از ماشین ها/کامپیوترها بودم. در ابتدا اساساً در مورد فناوری نت نویسی بود، سپس با ورود ایستگاه های کاری صوتی دیجیتال در مورد تولید دموها و از سال 2020 به بعد با کل زنجیره تولید موسیقی پاپ الکترونیکی. بنابراین استفاده از ماشینها واقعاً حوزه جدیدی نیست، و صداهایی در اوایل محکومیت استفاده از الکترونیک در موسیقی شنیده شد. قبلاً در مورد "روح موسیقی" بود. جالب اینجاست که این منتقدان نوستالژیک در وهله اول به سختی از تجزیه و تحلیل آنچه که «روح موسیقی» را تشکیل میدهد، خسته شدند. شنونده معمولی اهمیت چندانی نمیداد، زیرا احساسات تولید را همانطور که شخصاً در تولید پیدا میکرد جذب میکرد. تصمیمی بسیار عاقلانه، زیرا در گروه کر نگهبانان اخلاقیات موسیقی، جنبههای پوچ بیشتری یافت میشود که بدون هیچ مبنای فلسفی، لعنت را میخواند.
از آنجایی که موسیقی پاپ به شدت تحت تاثیر ستاره بودن است، شنوندگان نیز گاهی اوقات یک بت انسانی را پشت نتایج موسیقی از دست می دهند، اما این صرفا جنبه بازاریابی است که با ورود دی جی به صحنه ها، حداقل در موسیقی رقص الکترونیک، کاملاً جبران شده است. همانطور که پشتیبانی ماشینی گسترده تر شد، هزاران نوازنده آماتور شانس خود را برای تولید موسیقی و انتشار آن در پورتال های جریان یافتند. البته اکثر آنها حتی نمی توانستند حمام را از هواداران پر کنند و به همین دلیل تولیدکنندگان بی چهره ماندند. چهرههای بیچهره تا حد زیادی از انتقاد طفره میروند، اما برخی از آنها حتی موفق شدند در دنیای کاملاً جدید مصرف صدا که توسط لیستهای پخش خلقی هدایت میشود، به موفقیت قابلتوجهی دست یابند. بسیاری از نوازندگان ناموفق «آموخته» حسادت بر روی صورتشان نوشته شده بود. بسیاری از افراد به این دلیل که به عنوان نوازندگان آموزش دیده، تولید الکترونیکی برایشان آسانتر بود، به راه افتادند، اما حجم عظیم تولیدات به این معنی بود که آثارشان در سرزمین هیچکس فرو رفت. بدتر از آن، هوش مصنوعی اکنون به نقطه ای رسیده است که می تواند آهنگ های کامل، از جمله اشعار در حال پرواز را تولید کند. ناامیدی در بین تولیدکنندگانی که هنوز توجه الگوریتمی پایدار را به دست نیاوردهاند، در حال گسترش است، بهویژه از آنجایی که میتوان ترسید که تقریباً هر کسی بتواند آهنگها را به بازار عرضه کند. چشم اندازی از وحشت برای همه تولیدکنندگان موسیقی.
اکثر شنوندگان حتی نمیدانند پشت صحنه چه اتفاقی میافتد و واقعاً اهمیتی نمیدهند، نکته اصلی این است که آنها همچنان آهنگهای کافی برای نیازهای خود پیدا میکنند و اکنون میلیونها نفر از آنها در مدلهای اشتراکی خود وجود دارد. با این حال، این شنوندگان گروه هدف اکثر تولیدکنندگان ناامید هستند. آنها اکنون میتوانند به تعداد روزافزون نقاشان صدا ملحق شوند یا آهنگهایی با روحیهای تولید کنند که از بین مردم متمایز شوند. آنها باید به اندازه کافی برجسته شوند تا هم کمبود «چهره» واقعی و هم فقدان صدای شخصیت واقعی را جبران کنند. ژاپنیها قبلاً به طرز چشمگیری نشان دادهاند که چگونه این کار با صداها و آواتارهای مصنوعی امکانپذیر است، اما به قدرت محاسباتی و تخصص برنامهنویسی زیادی نیاز داشت و بر این اساس هزینه بر بود. توسعه سریع هوش مصنوعی اکنون این کیت ساخت و ساز یا همان طور که برخی فکر می کنند جعبه پاندورا را برای همه باز کرده است.
این به ما بستگی دارد که از آن چه بسازیم. ما نیازی به ترس از هوش مصنوعی نداریم، زیرا این کار تنها کاری را انجام می دهد که تولیدکنندگان همیشه انجام داده اند، از مدل های موفق الگوبرداری می کند و احتمالاً ترکیبات جدیدی را در این فرآیند پیدا می کند – فقط هوش مصنوعی می تواند آن را در چند ثانیه انجام دهد. تولیدکنندگانی که در این مسیر قدم میزنند باید نتایج خارقالعادهای ارائه کنند، اما آیا در «روزهای خوب گذشته» برای موفقیت مجبور نبودند این کار را انجام دهند؟ پس چه چیز جدیدی در این زمینه وجود دارد؟
این مسیر رسیدن به نتیجه است و فرصت فوق العاده ای که تولید موسیقی با کمک هوش مصنوعی برای ما به ارمغان می آورد، در آن نهفته است. به عنوان یک تهیه کننده، دیگر نیازی به صرف زمان برای یادگیری جزئیات تولید ژانر خاص ندارید، زیرا هوش مصنوعی به سادگی می تواند این کار را بهتر انجام دهد، زیرا میلیون ها الگوی نقش را از نظر موفقیت تجزیه و تحلیل کرده است. این به این معنی است که شما می توانید به طور کامل روی قصد خود از نظر تحریک احساسات در شنونده تمرکز کنید - و هدف موسیقی همیشه این بوده است. شما باید داستان خود را شکل دهید و بگویید. البته، این بدان معنی است که شما فقط تا حدی هوش مصنوعی را در صندلی راننده قرار می دهید و هرگز مسئولیت نتیجه را رها نمی کنید. این که آیا با آن موفق می شوید یا خیر، تنها به دو سوال بستگی دارد. آیا شنونده می خواهد در سطحی نگری عادت باقی بماند یا مایل است با داستان شما درگیر شود. به نظر من کاهش بسیار محتاطانه و تقریباً فلسفی عوامل موفقیت موسیقی. تا آنجا که به تبلیغات و بازاریابی مربوط می شود، تقریباً هیچ چیز تغییر نمی کند. من با ظهور chatGPT وارد گروه موسیقی با کمک هوش مصنوعی شدم و ممکن است به نتایج آن اشاره کنم که قبلاً به صورت تکآهنگ منتشر شدهاند و به زودی به طور کامل به عنوان یک آلبوم منتشر خواهند شد. خود من، آهنگ ها بیشتر از آنچه قبلا ساخته شده اند، حرکت کرده اند. با توجه به شدت دخالتهای شخصی من در آهنگها، صرفهجویی در زمان نداشت (و بنابراین نویسندگی از نظر کپی رایت واضح است)، اما جعبه ابزار من را بهعنوان یک داستانگو و جستجوگر روح بسیار گسترش داد - و به همین دلیل است که من مطمئنم به آن پایبندم